نوشته شده توسط : علمدار
بسم الله الرحمن الرحیم سر قبر نشسته بودم. باران می آمد.روی سنگ قبر نوشته بود "شهید مصطفی احمدی روشن" از خواب پریدم. مصطفی ازم خواستگاری کرده بود،ولی هنوز عقد نکرده بودیم. بعد از ازدواج خوابم رو براش تعریف کردم.زد به خنده و به شوخی گفت:"بادمجون بم آفت نداره". ولی یه بار خیلی جدی پا پی اش شدم که"کی شهید می شی مصطفی؟" مکث نکرد،گفت"سی سالگی" . . . باران می بارید شبی که خاکش می کردیم. منبع............. کتاب یادگاران ............شهید مصطفی احمدی روشن

:: موضوعات مرتبط: دلنوشته , شهدا , ,
:: برچسب‌ها: قبر , شهید , خواب , باران ,
:: بازدید از این مطلب : 678
<-PostRate->
|
امتیاز مطلب : <-PostRateResult->
|
تعداد امتیازدهندگان : <-PostRateCount->
|
مجموع امتیاز : <-PostRateTotal->
تاریخ انتشار : 19 / 10 / 1392 | نظرات ()
نوشته شده توسط : شهید گمنام

دوباره بوی یاس در کوچه و خیابان های پایتخت پیچید...

پنج گل گمشده دیروز میدان امام حسین علیه السلام را نورانی کردن...

دیروز که رفته بودم تشیع پیکر شهدا،مادرای شهیدی رو دیدم که چی جوری برای این شهدا اسفند دود می کردن و براشون مادری می کردنند

پدرای شهیدی رو دیدم گلاب و گل آورده بودند و قدوم پیکر شهدا را گل باران می کردن

پدر شهیدی رو دیدم که در حال گریه کردن بود و زمانی که اولین شهید وارد میدان امام حسین ع شد شروع کرد به نقل ونبات ریختن...

دیروز خیل کثیری از مردم برای وداع با این شهدای گمنام به کوچه ها و خیابان ها آمده بودن و خوب آبرو داری کردن جلو این پنج شهید بزرگوار...

 


:: موضوعات مرتبط: مذهبی , فرهنگی , اجتماعی , دلنوشته , شهدا , ,
:: بازدید از این مطلب : 404
<-PostRate->
|
امتیاز مطلب : <-PostRateResult->
|
تعداد امتیازدهندگان : <-PostRateCount->
|
مجموع امتیاز : <-PostRateTotal->
تاریخ انتشار : 11 / 10 / 1387 | نظرات ()
نوشته شده توسط : MrDoosti
 
داشتم می رفتم سر کلاس.برعکس همیشه صدایی از کلاس نمی آمد

در را که بـاز کــردم

دیدم که هیچ کــس نیست روی تخته نوشته شده بــــود :
"بچه هــــای کلاس دوم فرهنـــگ همگـــی رفته اند جبهـــه

کلاس تا اطلاع ثانــــوی تعطیــل است"

من هم دیدم جایز نیست بمانـــم؛شاگـــرد برود و معلـــم بمانــــد؟


:: موضوعات مرتبط: مذهبی , دلنوشته , جنگ نرم , ,
:: برچسب‌ها: کلاس , معلم , جبهه ,
:: بازدید از این مطلب : 462
<-PostRate->
|
امتیاز مطلب : <-PostRateResult->
|
تعداد امتیازدهندگان : <-PostRateCount->
|
مجموع امتیاز : <-PostRateTotal->
تاریخ انتشار : 11 / 10 / 1392 | نظرات ()
نوشته شده توسط : عاشق امام

حدود یک ماه پیش یه سفری پیش اومد...ینی قسمت شد،رفتیم مشهد.از اقبال خوب ما اون سه روزی که ما اونجا بودیم حرم و مخصوصا کنار ضریح خیلی خلوت بود.منم تو این فرصت خوب یه گوشه وایسادم و کلی فکر کردم و با امام رضا(ع) درد دل کردم!

داشتم با خودم فکر می کردم،دیدم که ما آدما خیلی نامردیم(البته شما ها رو نمی گم،مسلما کسی که میاد تو همچین وب سایتی چنین آدمی نیست!)ما این همه راه از جاهای مختلف ایران یا بعضیا از جاهای مختلف جهان میایم اینجا تا امام خودمونو زیارت کنیم و حرفامونو بزنیم!

. . . این همه به خودمون زحمت می دیم تا دستمونو بزنیم به ضریح که چی بشه؟!؟که پاک شیم؟!؟ . . . خب آره پاک می شیم!ولی هنر اینه که پاک بمونیم!!! . . . دستمونو می مالیم به ضریح و چند تا قطره اشک و ... چند دیقه بعدش باید بریم!یه نگاه دیگه به هیبت ضریح می کنیم و به سمت کفشداری می ریم.یه بنده ی خدا نشسته و دعا می خونه و تو حال خودش غرقه؛بی هوا پاشو لگد می کنیم و به راهمون ادامه می دیم!آره خب،بی هوا بوده ولی عذر خواهی چیز بدی نیست! . . . داریم از حرم خارج می شیم،بر می گردیم سلام می دیم و ... آهان،حالا از حرم اومدیم بیرون!اینجا دیگه اجباری نیست که چادر سر کنیم،پس چادرمونو در میاریم و با کمال احترام مچاله اش می کنیم و می چپونیمش تو کیف! . . . عجب ارادتی!!! . . . سر خیابون یه پسر بچه میاد جلو و می گه:« ازم یه فال بخر...» اون داره کاسبی می کنه نه گدایی! حالا کسی نبوده که راه درست کاسبیو بهش یاد بده...اونوقت با نگاه تحقیر آمیز ما به نفر بعدی بیشتر اصرار می کنه و یاد می گیره که نون شبشو با گردن کجی جلو این و اون بدست بیاره . . . حالا دیگه خدا بخیر کنه بقیه روزو . . .

یا امام رضا(ع)...حقا که امام رئوفی!!! ما با این همه نا مردی دوباره پا می شیم میایم حرم و دوباره می خوایم که پاک شیم!بعدشم تو میایستی بالای سرمون و دست رأفتتو رو سرمون می کشی . . . ! دیگه نمی دونم چی باید بگم در مقابل این همه لطف...

.

.

.

شهادت امام رضا(ع)رو به همه تسلیت می گم!

«السلام علیک یا علی بن موسی الرضا(ع)»



:: موضوعات مرتبط: مذهبی , فرهنگی , دلنوشته , ,
:: بازدید از این مطلب : 510
<-PostRate->
|
امتیاز مطلب : <-PostRateResult->
|
تعداد امتیازدهندگان : <-PostRateCount->
|
مجموع امتیاز : <-PostRateTotal->
تاریخ انتشار : 12 / 10 / 1392 | نظرات ()
نوشته شده توسط : عاشق امام

ما آدم ها بسیار عجیبیم،همه به دنبال معشوقی هستیم که دوستمان بدارد،هر لحظه به فکرمان باشد؛همیشه در کنارمان باشد و بتوانیم هر روز او را ببینیم و با او سخن بگوییم.کسی که هیچ وقت از شنیدن خسته نشود و با تمام بدی ها و اشتباه هایمان همیشه ببخشدمان و باز هم دوستمان بدارد.کسی که با دادن هدیه معرفتش را به ما ثابت کند...و در جست و جوی این معشوق گاهی پی هوس هایمان می زویم...

ولی ما بی خبریم؛بی خبر از کسی که هر لحظه کنار ماست.کسی که دوستمان دارد به خاطر خودمان،کسی که هر روز اشتباه هایمان را بی منت می بخشد و همیشه حاظر است با او سخن بگوییم و حرف هایمان را می شنود،بی آنکه لب به سخن باز کنیم.روزی هزاران هدیه به ما می بخشد و هیچگاه از ما دلگیر نمی شود.کسی که با نگاه کردن در آیینه می بینیمش !آنکه هرچه داریم از اوست...

و در این میان سوالی می ماند،بی جواب:

چرا عاشق نمی شویم؟؟؟



:: موضوعات مرتبط: دلنوشته , ,
:: بازدید از این مطلب : 486
<-PostRate->
|
امتیاز مطلب : <-PostRateResult->
|
تعداد امتیازدهندگان : <-PostRateCount->
|
مجموع امتیاز : <-PostRateTotal->
تاریخ انتشار : 5 / 10 / 1392 | نظرات ()
نوشته شده توسط : شهید گمنام

بسم الله الرحمن الرحیم

شهید محسن حاجی بابا

می خوام براتون یکم از شهید حاجی بابا بگم.

از خودش،خاطراتش،خانوادش،از تنگه ای که به خاطرش تنگه ی حاجیان نام گذاری شد...

می خوام براتون از شهیدی بگم که دوقبر داره...

ما توی این سفر راهیان نور غرب امسال پدر شهید محسن حاجی بابا هم همراهمون بود.

برای همین خیلی شهید حاجی بابا نظرمو جلب کرد.

 

 



:: موضوعات مرتبط: فرهنگی , دلنوشته , شهدا , ,
:: برچسب‌ها: شهید محسن حاجی بابا , پدر شهید محسن حاجی بابا , شهید دوقبره , , , , تنگه ی حاجیان , ,
:: بازدید از این مطلب : 1974
<-PostRate->
|
امتیاز مطلب : <-PostRateResult->
|
تعداد امتیازدهندگان : <-PostRateCount->
|
مجموع امتیاز : <-PostRateTotal->
تاریخ انتشار : 1 / 7 / 1387 | نظرات ()
نوشته شده توسط :

من حالم خوب است

میبینم و حال روزگارم دلتنگی است

با این احوال دل من را متهم می کنند به فریاد زدن . به من اعتراض می کنند برای دیدن و مرا کنار میزنند برای ادامه دادن به راهشان...هر بار میگویند فریاد نزن و ارام باش و در اخر مرا کنار میزنند . باز هم بلند میشوم با بار تهمت های روی دوشم و غرامت دادن ها برای خورد شدنم با این همه با خودم عهد کردم ببینم بخوانم بدانم و باز  فریاد بزنم

و قطعا باز هم خورد میشوم من با انان احدی کرده ام به سرخی خونشان قسم خورده ام که جا نمیزنم و میمانم تا مرگم... تا اعتقاداتمان ذره ای کوچک نشود.....

امید به روزی که منی نباشد و فقط خداوند باشد



:: موضوعات مرتبط: دلنوشته , ,
:: بازدید از این مطلب : 656
<-PostRate->
|
امتیاز مطلب : <-PostRateResult->
|
تعداد امتیازدهندگان : <-PostRateCount->
|
مجموع امتیاز : <-PostRateTotal->
تاریخ انتشار : 30 / 6 / 1392 | نظرات ()
نوشته شده توسط :

بسم رب الشهدا

 

از آسمان دلم تک ترانه می خواهم

به یمن جود شما عاشقانه می خواهم

از این ترانه و آن درد های عقلانی

اگر اجازه دهی حق عشق میخواهم

.............

در این زمانه که حرف های دل خاک میخورد

دلم کرا بدون قفس عاشقانه میخواهد

............

اگر دلم در ارزوی گلش ماند بگذارید

از ابروی خودش شاعرانه بگریزد

 

اگر در ارزوی اسمان ماندی ایراد از خودت است.......

گر گدا کاهل بود تقصیر صاحب خانه چیست؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟



:: موضوعات مرتبط: مذهبی , فرهنگی , اجتماعی , دلنوشته , شهدا , , حجاب , سیاسی , ,
:: بازدید از این مطلب : 512
<-PostRate->
|
امتیاز مطلب : <-PostRateResult->
|
تعداد امتیازدهندگان : <-PostRateCount->
|
مجموع امتیاز : <-PostRateTotal->
تاریخ انتشار : 30 / 6 / 1392 | نظرات ()
نوشته شده توسط : MrDoosti

یادتونه بچه که  بودیم درس که نمیخوندیم معلم تنبیه مون میکرد

درس که بلد نبودیم معلم تنبیه مون میکرد

میگفت صدبار بنویسید بابا آب داد یاوقتی میخواست یه چیزی رو بهتر یاد بگیریم میگفت برید چند صفحه از روش بنویسید

یادتون هست.....

 حالا هم همینطوری بزارید 100 بار ینویسیم

مرا کشت خاموشی لاله ها

دریغ از فراموشی لاله  ها

دریغ ازفراموشی لا له ها

 

 

 

دریغ ازفراموشی لا له ها

 

 

 

 

دریغ از فراموشی لاله ها

 

 

 

تا یادمون بیاد درسامون رو خوب بخونیم یا درسمون رو خوب بفهمیم

عالم محضر خداست در محضر خدا معصیت نکنید........

جمله خیلی پرمعنایی هستش کاش حداقل فقط  همین جمله ساده رو درک کنیم و بهش عمل کنیم

التماس دعا

 

 



:: موضوعات مرتبط: دلنوشته , شهدا , ,
:: بازدید از این مطلب : 878
<-PostRate->
|
امتیاز مطلب : <-PostRateResult->
|
تعداد امتیازدهندگان : <-PostRateCount->
|
مجموع امتیاز : <-PostRateTotal->
تاریخ انتشار : 17 / 6 / 1392 | نظرات ()
نوشته شده توسط : علمدار

شهادت،شهید،شهدا

کلماتی که به اندازه ی یک دنیا معنا دارند و امروز آرزوی افرادی هستند.

قدیم به دنبال گمنام بودن بودیم و حالا به دنبال شهرت اما هنوز مردانی هستند که به این کلمات از دل و جان عشق می ورزند و اکنون این شهادت آرزوی آنهاست.

 



:: موضوعات مرتبط: دلنوشته , شهدا , ,
:: برچسب‌ها: شهید , شهادت , آرزو ,
:: بازدید از این مطلب : 732
<-PostRate->
|
امتیاز مطلب : <-PostRateResult->
|
تعداد امتیازدهندگان : <-PostRateCount->
|
مجموع امتیاز : <-PostRateTotal->
تاریخ انتشار : 15 / 6 / 1392 | نظرات ()

صفحه قبل 1 صفحه بعد